خودکار ستاره دار



فیلمی آمریکایی در مورد ترک اعتیاد یک زن. که سه فرزند هم دارد. 90 دقیقه ناراحتی و ددگی، از چه چیزی؟ از اعتیاد؟ نه ابدا.

بلکه از فرهنگ نفرت انگیز غرب. از این جمله که پایه این فرهنگ است : هرکس حق دارد هرطوری دلش میخواهد باشد.

ما هنوز در ابتدای مزمزه کردن این جمله به ظاهر زیبا هستیم. ما تازه داریم یاد میگیریم یکدیگر را قضاوت نکنیم. کاری به کار یکدیگر نداشته باشیم، آراء یکدیگر را محترم بشماریم و بگذاریم هر کس هر طور دلش میخواهد برای زندگی اش تصمیم بگیرد. ما با این حرف داریم جلو میرویم و نتیجه همان است که غرب امروز به آن رسیده است.

این جمله های دلپذیر حس آزادی و احترام دارد ولی زندگی همه ما را نابود میکند، چطور؟

همینطور که داریم در غرب میبینیم: در آنجا هرکس بدون توجه به اطرافیانش مسیر دلخواه خودش را برمیگزیند، پدر و مادر حق ندارند به فرزند چیزی تحمیل کنند و او حق دارد هر چیزی را تجربه کند، خود پدر و مادر نیز چیزی را به خودشان هم تحمیل نمیکنند. حتی حفظ چارچوب خانواده را.

گاهی پیش میاید که مرد عصبانی میشود و در خانه پرخاش میکند و نیاز به ملایمت و پذیرش همسرش دارد، اما او از زیر بار تحمل این درمیرود وهنوز صبح نمیشود که از خانه رفته. میرود تا چیزی به او تحمیل نشده باشد. میرود تا مجبور نباشد حال بد کسی را خوب کند، چون او آزاد است و حق دارد حالش خوب باشد. میرود دنبال کسی که همیشه حالش خوب است تا مجبور نباشد برای کسی انرژی بگذارد. حالا تکلیف این خانواده چیست؟ فرزند به دنبال پر کردن جای خالی مادر میرود؟ هرگز! فرزند میبیند مادر فقط به دنبال حال خوش خودش بود، او نیز چنین میکند، با عقل کودکی یا نوجوانی اش به سراغ زندگی میرود، همه چیز و همه کس را امتحان میکند: همه همه لذتها و هر چه به او حال خوب بدهد! در این نوع نگاه به زندگی یک طرف سکه حق انتخاب آزادانه حال خوب برای تک تک افراد است،  اما طرف دوم که درد از همینجا آغاز میشود این است که هر کسی با تمام قوای داشته یا نداشته اش مسوول حال بد خودش است، کسی به کسی کمک نخواهد کرد ، همانطور که در انتخاب هرکسی فقط خودش است، در تحمل تبعات این انتخاب نیز فقط خودش هست و بس. این یعنی شوهر به زن و مادر به فرزند رحم ندارد و هر کس در پی گذران هرچه خودخواهانه تر این چند روز عمر است.

حالا که مدتیست دلمان میخواهد به جملات خوشایند  این فرهنگ  نگاه کنیم، سعی کنیم تبعات آن را هم ببینیم. ما ملت بیرحمی نیستیم. بله به یکدیگر کار داریم و در زندگی هم دخالت میکنیم،به نوع پوشش یکدیگر کار داریم به سگ بازی و. به خیلی چیزها کارداریم، برای ما مهم است انتخاب کسی که در خانه ما زندگی میکند درست باشد و او را از انتخاب نادرست برحذر میداریم. این رفتار یک طرف سکه ماست، و اما طرف دوم وقتی است که عضوی از خانواده ما به مشکلی بخورد و حالش بد باشد آن وقت باز ما مسوولیم و او به تنهایی مسوول تحمل مشکلاتش نیست. ما در روابط خانوادگی و اجتماعی مان با هم تعامل داریم و به یکدیگر پیوسته ایم، دقیقا به همین خاطر است که با این همه مشکل این جامعه هنوز سرپاست و همه محاسبات دشمنانش را به هم زده است، اگر این فرهنگ تعامل را از دست بدهیم و فرهنگ منحط خودخواهانه غرب را جایگزین کنیم همان میشویم که آنها شده اند به همان بدبختی و سردی که در فیلم چهار روز خوب میبینید. دیدن این فیلم را به هر زنی و هر مادری توصیه میکنم، تا به اهمیت کارش در فرهنگ ایرانی اسلامی پی ببرد و بداند اینکه بداخلاقی یا بی پولی یا. همسرش را تحمل میکند و خودخواهانه به دنبال عیش و عشرت خود نمیرود، اینطور نیست که خود را به بدبختی راضی کرده باشد، بلکه سرمایه ای عظیم برای لذت های عمیقتر سالهای بعد خود اندوخته است، چیزی که فرهنگ غرب اصلا قادر به چشیدنش نیست و اصلا آنرا درک نمیکند ولی ما سالها و بلکه قرنهاست این را داریم. ما باید فرهنگ خوب توجه به یکدیگر و تعامل سازنده با اطرافیان را به آنها صادر کنیم تا آنها ازین وضع اسفبار افسردگی و خودکشی و پوچ گرایی دربیایند نه که کورکورانه دنباله رو جملات سطحی و زیباییهای زودگذر آنها برویم. این فیلم را حتما ببینید.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

firoozrayanhe neff arashhaman protocol پونوکو ارز دیجیتال تا دیر نشده خرید کن وبلاگ نمایندگی شمس دیار دانلود|دانلود رایگان نرم افزار بازی کلش